1/31/2007

از ازل تا به ابد فرصت درويشان است

روضه خلد برين خلوت درويشان است
مايه محتشمي خدمت درويشان است

گنج عزلت که طلسمات عجائب دارد
فتح آن در نظر رحمت درويشان است

قصر فردوس که رضوانش به درباني رفت
منظري از چمن نزهت درويشان است

آنچه زر ميشود از پرتو آن قلب سياه
کيمياييست که در صحبت درويشان است

آنکه پيشش بنهد تاج تکبر خورشيد
کبرياييست که در حشمت درويشان است

دولتي را که نباشد غم از آسيب زوال
بي تکلف بشنودولت درويشان است

خسروان قبله حاجات جهانند ولي
سببش بندگي حضرت درويشان است

روي مقصود که شاهان به دعا ميطلبند
مظهرش آينه طلعت درويشان است

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولي
از ازل تا به ابد فرصت درويشان است

اي توانگر مفروش اين همه نخوت که تو را
سر و زر در کنف همت درويشان است

گنج قارون که فرو ميشود از قهر هنوز
خوانده باشي که هم از غيرت درويشان است

حافظ ار آب حيات ازلي ميخواهي
منبعش خاک در خلوت درويشان است

من غلام نظر آصف عهدم کاو را
صورت خواجگي و سيرت درويشان است


حافظ

6 comments:

Naser said...

سلام
توی همین مصرعی که توی عنوان آوردی، فرصت دقیقا چه معنی می ده؟

Naser said...

سلام
توی همین مصرعی که توی عنوان آوردی، فرصت دقیقا چه معنی می ده؟

علي دهقانيان said...

چونکه قيد کردی "دقيقا" بايد بهت بگم که از اصطلاحات صوفيانه است که هيچ کس جز خود اهل تصوف نميتونند اظهار نظر دقيقي در موردش بکنند. اما برداشت خود من يه چيزی حول و حوش همون عبارتی هست که که بعضی قديمی ها به شکل دعا ميگند:"خدا فرصتت بده"
در واقع فحوای عبارت يک جور شکستن موانع زمانی در زبان هست.

Unknown said...

ای کاش من هم یک درویش بودم

علي دهقانيان said...

"ای کاش" نداره بودی یه موقعی

Anonymous said...

سلام : دوست عزیزی که آرزو کردی (ای کاش من هم یک درویش بودم)... فقط میتوانم بگویم: از ازل تا به ابد فرصت درویشان است.همین بس که درویش ِواقعی بودن تنها یک آرزو نیست ، تلاش به درویش ماندن بسی سخت ترو زیبا تر است از تنها آرزو کردنش.