4/21/2010

شيخ اجل

ديدار تو حل مشکلاتست
صبر از تو خلاف ممکناتست

ديباچه صورت بديعت
عنوان کمال حسن ذاتست

لب‌هاي تو خضر اگر بديدي
گفتي لب چشمه حياتست

بر کوزه آب نه دهانت
بردار که کوزه نباتست

ترسم تو به سحر غمزه يک روز
دعوي بکني که معجزاتست

زهر از قبل تو نوشدارو
فحش از دهن تو طيباتست

چون روي تو صورتي نديدم
در شهر که مبطل صلاتست

عهد تو و توبه من از عشق
مي‌بينم و هر دو بي‌ثباتست

آخر نگهي به سوي ما کن
کاين دولت حسن را زکاتست

چون تشنه بسوخت در بيابان
چه فايده گر جهان فراتست

سعدي غم نيستي ندارد
جان دادن عاشقان نجاتست

4/03/2010

What you mean?

...سوار تاکسي شدم و به راننده گفتم مرا به" ارني" ببرد. "ارني" کاباره اي است در "گرينويچ ويليج" که برادرم "دي بي"، پيش از آنکه به هاليوود برود و قرتي بشود، خيلي آنجا ميرفت. گاهوقتي هم مرا با خودش ميبرد. "ارني" سياه پوست شکم گنده نکره اي است که پيانو ميزند. از آن آدمهاي پرافاده است که زورش مي آيد با کسي صحبت کند، مگر اينکه طرف آدم دم کلفت يا سرشناس و يا از اينجور اشخاص باشد. اما انصافا خوب پيانو ميزند. در واقع آنقدر خوب ميزند که ميشود گفت بد ميزند. من خودم درست نميدانم که منظورم از اين حرف چي است، اما جدي ميگويم. واقعا خيلي خوشم مي آيد که به پيانوي او گوش کنم، اما با اين حال بعضي از اوقات خيلي دلم ميخواهد که پيانو اش را کله معلق کنم. فکر کنم علتش اين است که بعضي از اوقات که ارني پيانو ميزند، از صداي پيانو اش معلوم ميشود که از آن آدمهايي است که با هيچکس حرف نمي زند مگر اينکه آدم کلفت يا سرشناسي باشد.


جي. دي سالينجر. ناتوردشت. ترجمه احمد کريمي