حدود پنج روز از اکران عمومي فيلم 300 ميگذرد. فيلمي که ايرانيان نسبت به تاريخ و فرهنگ باستاني شان موهن ميدانند. در اين فيلم ايرانيان هخامنشي در سپاهي انبوه تر از ستارگان آسمان در هيات موجودات وحشي مخوفي به رهبري خشايارشاه به جنگ "لئونيداس" پادشاه اسپارت ميروند و او با 300 تن سربازان بيباکش در دره "ترموپيل"مقاومت جانانه اي ميکند و در آخر همگي کشته ميشوند.
دليل استقبال از اين فيلم ضعيف را – که تنها در طي سه روز اول توانسته است به رقم فروش 80 ميليون دلار برسد- تنها نمي توان در گيشه جستجو کرد. بلکه سواي آن، دلايل عميق تري نيز در ورايش وجود دارد.
ويل دورانت، مورخ امريکايي در تاريخ سترگ خود "تاريخ تمدن" از واژه "ما" معاني مختلفي ايفاد ميکند. زماني آن را در مورد تمدن اروپايي پيش از جنگ اول بکار ميبرد، به اقتضا گاهي آن را براي مردم دوران رنسانس و گاهي حتي در مورد تمدن رم و يونان باستان نيز بکار ميبرد. و اين کار در بطن خود بسيار با معناست، چون تمدن غربي همواره خود را وامدار تمدن يونان باستان ميدانسته است و در حقيقت شايد بتوان گفت که تمدن مدرن بلوغ همان تمدن هلني است که از صافي قرون وسطي گذشته و در دوران رنسانس نفسي دوباره کشيده و اينک به اوج شکوفايي خود رسيده است.
غربيان به همان دليل که خود را مديون تمدن يونان ميدانند، اسکندر را نيز ارج ميگذارند. اسکندر و بقول فرنگيان "اسکندر کبير" هرچند استادي هچون ارسطو داشت اما به شهادت همان ويل دورانت، طبع سرکش و نا آرام فاوست وارِ او_ که شايد خود تمثيلي از تمدن غربي باشد- او را به صورت شاهزاده اي نيمه وحشي در آورده بود. او نه تنها پايه گذار هيچ تمدن و فرهنگي نبود بلکه تنها نقشي ويران کننده داشت، اما اين ستايش غربيان از او به اين دليل است که اسکندر و حمله او را به مشرق زمين منجي قطعي فرهنگ و تمدن خويش ميدانند. او بود که سايه ترس از حمله پارسيان را براي هميشه از سر غرب هلني رفع کرد. شايد پس از آن بيش از دو مرتبه ديگر اين تماميت و هستي تمدن غربي به اين اندازه به خطر نيفتاده باشد. يکبار در هنگام محاصره "وين" به دست عثمانيان و ديگري همين الان.
امروز غرب جدي تر از هر زمان ديگري دستاوردهاي تمدني خود را در معرض خطر بنياد گرايي و تروريسم ميبيند. دست يافتن القاعده به بمب هسته اي يا بمب هاي کثيف کم کم به بزرگترين کابوس غرب تبديل ميشود. مساله اتمي ايران از سوي غرب با دقت بسيار دنبال ميشود و امروز غرب آرام آرام به اين نتيجه ميرسد که پس از جنگ سرد، با چالشي به مراتب مخوف تر روبرو گرديده است که تمدن اسلامي طلايه دار آن است و جنسش از جنس آن تمدني نيست که در جنگ سرد با زبان آن آشنا بودند چرا که مارکسيسم، خود از دل غرب برخاسته بود، ليکن تمدن اسلامي از لوني ديگر آمد. زماني در دانشگاه دوستي عرب داشتم اهل اردن. روزي به من مطلبي گفت که من را بسيار متعجب کرد. او که هيچگاه نفرت عميق خود از اسرائيل و امريکا را پنهان نميکرد، در ضمن صحبت با من گفت که ما مسلمانان بايد يکپارچه و بيکباره به امريکا حمله کنيم و آنرا نابود سازيم و من در حاليکه سعي ميکردم خنده خود را از اين اظهار نظر فروخورم به او گفتم چطور ما ميتوانيم اين کار را بکنيم حال آنکه آنها اين امکان را دارند که در اين جدال تمامي ما را نابود کنند. جواب او حيرت انگيزتر بود گفت بکشند، يا پيروز ميشويم و يا همگي از بين ميرويم که در آنجا نظري به مفهوم اسلامي "اِحدي الحُسنين" داشت.
پس اينکه چندي پيش جرج بوش اعلام کرد که ما امروز با دشمني روبرو هستيم که از ايدئولوژي اي بسيار قوي برخوردار است سخن به گزاف نميگويد. امروز تمدن اسلامي به جدي ترين شکلي موجوديت تمدن غربي را به چالش گرفته است و بنا به آيه" و اَعِدّوا لهم ما استطعتم من قوّه" مشغول گردآوري تمامي امکانات و شهامت خويش است.
دليل استقبال از اين فيلم ضعيف را – که تنها در طي سه روز اول توانسته است به رقم فروش 80 ميليون دلار برسد- تنها نمي توان در گيشه جستجو کرد. بلکه سواي آن، دلايل عميق تري نيز در ورايش وجود دارد.
ويل دورانت، مورخ امريکايي در تاريخ سترگ خود "تاريخ تمدن" از واژه "ما" معاني مختلفي ايفاد ميکند. زماني آن را در مورد تمدن اروپايي پيش از جنگ اول بکار ميبرد، به اقتضا گاهي آن را براي مردم دوران رنسانس و گاهي حتي در مورد تمدن رم و يونان باستان نيز بکار ميبرد. و اين کار در بطن خود بسيار با معناست، چون تمدن غربي همواره خود را وامدار تمدن يونان باستان ميدانسته است و در حقيقت شايد بتوان گفت که تمدن مدرن بلوغ همان تمدن هلني است که از صافي قرون وسطي گذشته و در دوران رنسانس نفسي دوباره کشيده و اينک به اوج شکوفايي خود رسيده است.
غربيان به همان دليل که خود را مديون تمدن يونان ميدانند، اسکندر را نيز ارج ميگذارند. اسکندر و بقول فرنگيان "اسکندر کبير" هرچند استادي هچون ارسطو داشت اما به شهادت همان ويل دورانت، طبع سرکش و نا آرام فاوست وارِ او_ که شايد خود تمثيلي از تمدن غربي باشد- او را به صورت شاهزاده اي نيمه وحشي در آورده بود. او نه تنها پايه گذار هيچ تمدن و فرهنگي نبود بلکه تنها نقشي ويران کننده داشت، اما اين ستايش غربيان از او به اين دليل است که اسکندر و حمله او را به مشرق زمين منجي قطعي فرهنگ و تمدن خويش ميدانند. او بود که سايه ترس از حمله پارسيان را براي هميشه از سر غرب هلني رفع کرد. شايد پس از آن بيش از دو مرتبه ديگر اين تماميت و هستي تمدن غربي به اين اندازه به خطر نيفتاده باشد. يکبار در هنگام محاصره "وين" به دست عثمانيان و ديگري همين الان.
امروز غرب جدي تر از هر زمان ديگري دستاوردهاي تمدني خود را در معرض خطر بنياد گرايي و تروريسم ميبيند. دست يافتن القاعده به بمب هسته اي يا بمب هاي کثيف کم کم به بزرگترين کابوس غرب تبديل ميشود. مساله اتمي ايران از سوي غرب با دقت بسيار دنبال ميشود و امروز غرب آرام آرام به اين نتيجه ميرسد که پس از جنگ سرد، با چالشي به مراتب مخوف تر روبرو گرديده است که تمدن اسلامي طلايه دار آن است و جنسش از جنس آن تمدني نيست که در جنگ سرد با زبان آن آشنا بودند چرا که مارکسيسم، خود از دل غرب برخاسته بود، ليکن تمدن اسلامي از لوني ديگر آمد. زماني در دانشگاه دوستي عرب داشتم اهل اردن. روزي به من مطلبي گفت که من را بسيار متعجب کرد. او که هيچگاه نفرت عميق خود از اسرائيل و امريکا را پنهان نميکرد، در ضمن صحبت با من گفت که ما مسلمانان بايد يکپارچه و بيکباره به امريکا حمله کنيم و آنرا نابود سازيم و من در حاليکه سعي ميکردم خنده خود را از اين اظهار نظر فروخورم به او گفتم چطور ما ميتوانيم اين کار را بکنيم حال آنکه آنها اين امکان را دارند که در اين جدال تمامي ما را نابود کنند. جواب او حيرت انگيزتر بود گفت بکشند، يا پيروز ميشويم و يا همگي از بين ميرويم که در آنجا نظري به مفهوم اسلامي "اِحدي الحُسنين" داشت.
پس اينکه چندي پيش جرج بوش اعلام کرد که ما امروز با دشمني روبرو هستيم که از ايدئولوژي اي بسيار قوي برخوردار است سخن به گزاف نميگويد. امروز تمدن اسلامي به جدي ترين شکلي موجوديت تمدن غربي را به چالش گرفته است و بنا به آيه" و اَعِدّوا لهم ما استطعتم من قوّه" مشغول گردآوري تمامي امکانات و شهامت خويش است.
4 comments:
شاید باید کامنت قبلی رو برای این مطلب مینوشتم. نمیدونم چی بگم. روایت این فیلم از تاریخ روایت مظلوم نمایی هست. مثلا همین عاشورای خودمون. حالا چون ما از امام حسین خوشمون میاد و این هفتاد هشتاد نفر احتمالا خیلی با شجاعت جنگیدن دلیل نمیشه که طرف مقابل رو لزوما به هر نوع سفاکی گری متهم کنیم. حالا غربیها هم با همین روش تاریخ رو تعریف میکنن ... حرفایی که در مورد ترس تمدن غربی از هجوم ایرانیان زدی جالبه. عین همین ترس رو پولاک هم در کتابش داره. با شعف خاصی از اسکندر اسم میبره و میگه برای همیشه تهدید ایران رو از بین برد. غربیا که خیلی به نوستراداموس علاقه دارن یا جایی خوندم از یه بخشی از حرفاش اینجوری تفسیر کردن که جنگ آخرالزمان بین غرب با یه مرد عرب هست که سه گروه از ایرانیان همراهیش میکنن. ای بابا چقدر حرف زدم. به خدا اعصابم خیلی داغونه این روزا
من خودم تا دو روز بعد از دیدن فیلم تو شوک بودم. البته بگم که فیلم رو از یه سایت اینترنتی دیدم. اولین چیزی که از دید یه بیننده ی بی طرف جلب توجه می کنه ضعف فیلم در جلوه های ویژه است. مثلا همچین فیلمی باید از جلوه های ویژه ی خوبی برخوردار باشه تا بتونه فروش کنه. دوم اینکه شخصیت پردازی هاش به شدت سطحیه و هیچ حس همدردی با شخصیت ها در بیننده زنده نمی شه. بارها و بارها چنین فیلم هایی در تاریخ سینمای هالیوود زمین خوردن ولی این یکی داره به خاطر حساسیت های ایجاد شده خوب فروش می کنه.
بعد از دیدن فیلم با چند تا از ایرانی ها داشتم بحث می کردم. همه از این فیلم دمق بودن و بهش بد و بیراه می گفتن و داشتن به این فکر می کردن که می تونن کاری در این مورد انجام بدن یا نه. توی فیلم سربازای جاویدان رو یه موجوداتی با ماسک طلایی ترسناک نشون می ده که مثل نینجاهای ژاپنی دو تا شمشیر دارن و... داشتم می گفتم که ببین اینا رو چطوری نشون داده باز خوبه که تصویر حک شده اینا روی دیوارای تخت جمشید توی دنیا معروفه. یکی از دوستان و به دنبالش بقیه گفتن مگه سربازای جاویدان وجود داشتن؟ یعنی واقعا نمی مردن؟ همون موقع از سر جام بلند شدم، خیلی عصبانی بودم. تنها کاری که ازم بر میومد این بود که آدرس 2-3 تا سایت نیم بند ی رو که سراغ داشتم بهشون دادم که برن و تاریخ رو اونجا بخونن. جای تأسفه که اکثر کسایی که به افتخارات 3000 سال پیش ایران می بالن کوچکترین اطلاعی راجع بهش ندارن.
مطلبت خيلي خيلي جالب بود. واسه ي روزنامه هم مي توني بفرستيش اگه فرصت كني البته با يه كم تغيير شايد.
مي دوني راستياتش ظاهرا علي رغم تمام تعصبي كه ايروني ها دارن و مي خواهند كه از اعراب تمييز داده بشند متاسفانه از ديد غربي ها خيلي تفاوتي بين ايران و اونها گذاشته نمي شه. منظورم در عموميت هست والا بين خواص حتما تفاوت گذاشته مي شه. درواقع ايروني ها شايد با هر قومي اشتباه گرفته بشوند اينقدر عصباني نمي شوند كه با اعراب. ولي به هر حال به نظر مي رسه كه خيلي تفاوتي ها نمي كنه. القاعده ي عرب سني مذهب از اون ور و ايران عجم شيعه مذهب از اين ور.
سعي مي كنم همين روزها يه چيزي دراينباره بنويسم.
ممنون
Post a Comment