3/29/2007

تقسيم کار

دو سال قبل يورگن کورتز مدير مرسدس بنز در ايران به شوخي به يکي از خبرنگاران ايراني گفت:«شما اهل ادبيات هستيد و ما اهل صنعت. شما شعر بگوييد ما هم مرسدس بنز ميسازيم.»

هفته نامه پيام ايران خودرو دوره جديد شماره 13 شنبه 28 بهمن 1385


ما حتي شکافت هسته را هم از ديدگاه شاعرانه ميبينيم:

نور است در هر ذره اي، ما نور نور نور تو
تو خضر راه عاشقان، ما موسي اي در طور تو

در طور نوري ديده ام، نور عبوري ديده ام
در ذره شوري ديده ام، اين ذره و اين شور تو

از خويش دورم اين زمان، محو حضورم اين زمان
لبريز نورم اين زمان، پاينده بادا نور تو

بگشاي راه بسته را، بنواز جان خسته را
بشکن دوباره هسته را، عشق است تا منظور تو

ما اهل صلحيم و صفا، ماييم از درد و دوا
خورشيد مي خواند نوا، با زخمه تنبور تو

مي ريزد اين بن بست ها، با فکر ها با دست ها
تلخند اين بدمست ها، شيرين شده انگور تو

اي دشمن بنيان ما، اي رهزن ايمان ما
هر روز هر شب آتشي، سر مي زند از گور تو

فرداي نوراني نگر، دلهاي قرآني نگر
ايران ايماني نگر، هورا دل مسرور تو

آب است و خاک است و هوا، نور است و عشق است و صفا
شور نطنز و اصفهان، در گوشه ماهور تو !

عليرضا قزوه

4 comments:

Naser said...

بيست بيست
حالا هي اين شاملوي بيشعور بياد و بگه كه شعر كلاسيك ديگه جايي در دنياي مدرن ما نداره! مي شكافه و جا باز مي كنه اين هواي تازه! غزل مي گه مثل آب روان اين لامصب ِ قزوه در مدح محمود هسته شكاف!

ياد يه برنامه ي تلوزيوني (درباره ي انرژي هسته اي و حق مسلم و كاربردش توي عرصه هاي مختلف زندگي) افتادم؛ اسمش بود پرتو حيات

Anonymous said...

عالي عالي

Anonymous said...

سلام علی جان. خیلی خوب بود. از آقای قزوه قبلاً زمان دانشگاه یه شعر واسه من ننوشتی؟ اونم به نظرم خیلی خوب بود.

علي دهقانيان said...

يه چيزايی يادم می آد .خودت يادت نيست چه شعری بود؟