1/21/2008

الم مؤمَل

تقي زاده داستاني نقل مي‌کند از پيرمردان دهي به نام "ياجي" درآن سوي رود ارس که در ميدان ده نهال هاي چنار کاشته و هر روز آن ها را مراقبت و آبياري مي‌کنند و در پاسخ اين که: اين چنارها سال ها مي‌خواهدکه درخت تناور و سايه دار شود و شما با اين سن و سال رشد و بزرگي آن ها را نمي بينيد، پيرمردها گريه [مي‌کنند و مي‌گويند] ما از خدا همين قدر عمر مي‌خواهيم که اين چنارها بلند و تناور شوند و اين جاها باز ملک ايران گردد و مامورين مالياتي ايران اين‌جا براي جمع ماليات بيايند و ما قادر به اداي دين مالياتي خود نباشيم و آن مامورها پاهاي ما را به اين چنارها بسته شلاق بزنند.(1)

(1)سيد حسن تقي زاده، زندگي طوفاني، به کوشش ايرج افشار، تهران، 1372، ص 16
برگرفته از مقاله "بحران هويّت ملّي و قومي در ايران" نوشته احمد اشرف

1 comment:

علی فتح‌اللهی said...

داغ دلمونو تازه کردی