6/20/2007

...بأي ذنبٍ

عمرى است تا به پاى خم از پا نشسته‏ايم
در كوى مى‏فروش چو مينا نشسته‏ايم

ما را ز كوى باده‏فروشان گريز نيست
تا باده در خم است همين جا نشسته‏ايم

تا موج حادثات چه بازى كند كه ما
با زورق شكسته به دريا نشسته‏ايم

ما آن شقايقيم كه با داغ سينه‏سوز
جامى گرفته‏ايم و به صحرا نشسته‏ايم

طفل زمان فشرد، چو پروانه‏ام به مشت
جرم دمى كه بر سر گلها نشسته‏ايم

عمرى دويده‏ايم به هر سوى و عاقبت
دست از طلب نشُسته و از پا نشسته‏ايم

«فرهاد» با ترانه مستانه غزل
در هر سرى چو نشئه صهبا نشسته‏ايم


علي اشتري(1301-1340ه ش)

No comments: