9/30/2009

قرقره شکم

آخَرِ ادعا بودي ديدي که کم آوردي
ما رو دور زدي و دل به رقيب سپردي

اولِ يه ترانه جديد الاحداثه که توي تاکسي شنيدم. جا داره که يه نقد درست و حسابي چه به لحاظ قالب و چه محتوي ازش بعمل بياد.

قرقره شکم: ضرطه اي که هنوز قوام نيافته (از رساله دلگشاي عبيد)

بعد التحرير: هرکي بپرسه اين دوتا مطلب چه ربطي بهم داره، توضيح دادن بهش دردي رو دوا نميکنه.

4 comments:

شیخ نسیان said...

البته به نظر من باید با نگاهی هرمنیوتیک به شالوده شکنی فراساختارهای معرفت شناختی آن و در ظرف و بافتار متناسب مورد مداقه قرار گیرد
ضمناً خوشحالم که مطلبی که تمام و کمال مال خودته پست کردی. خودت ببین از کی تا حالا داری مطالب برگرفته و برگزیده پست می کنی

Naser said...

این ادای دینش به ادبیات کلاسیک برام خیلی قابل احترامه (دل به رقیب سپردن)

Anonymous said...

اي كه همي خدا نونكت!!

Anonymous said...

سلام اولين باري كه وبلاگتون را مي خونم مطالبتون جالب بود اما ناگفته نماند خالي از عيب هم نبود به نظر من بعضي از مطالبتون به صورت خيلي سربسته گذاشتيد شايد هم به قول بزرگي هيچ جيزي بي حكمت نيست و روح من هنوز اونقدر بزرگ نشده كه قدرت در ك مطالبتون را داشته باشه يا به قول دكتر علي شريعتي يه معبد تنهايي باشه حالا به هر حال اگه مشكل از من است و نقدي بر وبلاگتان وارد نيست ببخشيد بگذريم اما نظرم در مورد اين مطلبتون كه انتخابش كردم شاعري ايراني درباره موسيقي اينچنين ميگويد: موسيقي حوريه و يا فرشته آسماني بوده است كه عاشق يكي از افراد بشر گرديد و از فراز آسمانها به سوي زمين فرود آمد، وقتي خداي وي از اين ماجرا اطلاع يافت خشمگين شد و به باد دستور داد هر جا او را در يابد نيست و نابود كند. گويند موسقي نه تنها نيست و نابود نشد بلكه به سرتا سر كره زمين گسترش يافت به طوري كه آواي دلنشين وي همچنان گوش انسانهاي روي زمين را نوازش مي دهد.( برگرفته از هشت كتاب جبران خليل جبران : قسمت موسيقي) دليل من از آوردن اين مطلب اين است كه اگر پيشينيان همواره مطالبي اينچنيني را مي آوردند كه شايد بسياري از مردم امروزي آنها را جز خيالبافي وتوهمات شاعر ندانند ولي در حقيقت مطالبي اينچنيني نشان دهنده صفاي روح و باطن نويسنده و ارزشي كه انديشمندان زمان گذشته به هنر و از جمله موسيقي مي دادند و همواره كوششان اين بوده كه مردم عادي نيز به اهميت اين ارزشها آگاه كنند ولي امروزه از ديد بسياري از مردم با رواج دغدغه ها و مشكلات زندگي مدرنيته ديگر چه كسي توجه مي كند كه موسيقي دان چه مي سرايد و خواننده چه مي خواند همه به فكر خودشان هستند. نمي دانم چرا، شايد از كوته بيني من باشد ولي گاهي اوقات فكر مي كنم مغز همه متفكران خشكيده است و روحهاي بيدار هم به دنبال قانع كردن خود و وفق دادن با اين زندگي جديد هستند. سعي مي كنم باز هم به وبلاگتون سر بزنم شاد و موفق باشيد.