2/01/2009

خاصيت انفجاري آن تَرَکانه

قرون وسطاي ما در اندرون ما ميزيست و ميبايست بار ديگر به نام "گذشته پرافتخار" زنده شود و يا به نام "شرق" و "معنويت شرقي" بر کرسي افتخار بنشيند و "شرق شناسي" بومي نيز در آثار سهروردي و ملاصدرا آن اکسير اعظمي را کشف کند که داروي بيماري جانکاه "هيچ انگاري" (Nihilisme) غربي است!
و درواقع، در ميان روشنفکران( ويا به نام قديمي آن منورالفکرانِ) ما، کدام کس چنان يال و کوپالي داشت و چنان مايه از بينش عقلي ِ علمي و فلسفي و چنان زباني درخور آن که از پس اين غول روزگارانِ رفته برآيد و پشت اين پهلوانان تاريخي را که ذهن ما اسير افسونشان بود، به خاک برساند؟ و هنوز معناي اينهمه گشتن و واگشتنِ ما به دور ديوان حافظ و زير و بالا کردن هر کلمه و مصراع آن چيست؟ مگر نه آن است که ذهن ما هنوز در دايره افسونگري افسونگرترين شاعر قرون وسطايي مان ميچرخد و جادو زده پا از دايره بيرون نمي توانيم گذاشت...
آنچه شرق شناساني همچون رنه گروسه يا هانري کربن را بر اين گمان انداخت که ايران با جذب عناصر تکنيکي و نهادهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي غرب ميتواند باز گرهگاه "شرق" و "غرب" باشد از اين خطا برميخواست که از سوئي چنين ترکيبي را ممکن ميدانستند و ديگر آنکه، آن "معنويت شرقي" (که ميتوانست داروي درد هيچ انگاري غرب نيز باشد!) ميتواند همچنان دست نخورده و با اصالت ازلي اش، اين عناصر را در خود جذب کند و خود، پاک و ناب برجا بماند.
حال آنکه در همان روزگار و بسي پيش از آن در کيمياگرخانه ي تاريخ از ترکيب شيميايي ايده هاي مدرن و "معنويت" شرقي، تَرَکانه ي(1) تازه اي ساخته ميشد که عمر ايشان وفا نکرد تا خاصيت انفجاري آن را ببينند.

داريوش آشوري، ما و مدرنيت، جان پريشان ايران، ص 174

(1) تَرَکانه : معادلنهاد فارسی ماده منفجره

No comments: