5/10/2008

انتخاب رندانه و اسلام به روايت دانشكدۀ فنى

[فريدون]آدميت سپس پوست از كلۀ مهدى بازرگان مى‏كَند. بازرگان هم تاريخ را تصويرى از وقايع معاصر مى‏ديد: شكست خودش از حريفانى كه پيشتر خيال كرده بود پيرو او هستند اما خيلى زود متوجه شد خودشان را كارفرماى او مى‏دانند؛ و تجديدمطلع كينه و خصومت ديرينش با حزب توده.

بحث آدميت اين است كه مهندسْ افكارش را در قالب وقايع تاريخى به خورد مخاطبان مى‏دهد: خودش را اميركبير و حزب جمهورى اسلامى را روحانيونى مى‏بيند كه از او پشتيبانى نكردند. و نشان مى‏دهد حكم تاريخى بازرگان، ”چپى‏ها هميشه مانع مبارزه ملت ايران عليه استيلاى خارجى بودند،“ چنان كلى‏گويانه است كه معنايى ندارد زيرا چپ يعنى بخشى بزرگ از طيف سياسى و دربرگيرنده گرايشهايى گوناگون.

كوبنده‏ترين نكتۀ جزوۀ آشفتگى [تالیف آدميت] در پانويس صفحۀ آخر آن است: مصدق وقتى بازرگان را براى پست وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش كنونى) پيشنهاد كردند گفت به درد اين كار نمى‏خورد و اولين اقدامش اين خواهد بود كه چادر سر دخترمدرسه‏اى‏ها كند. نكته‏اى كاملاً واقعى كه آدميت مى‏توانست به اين روايت افزوده باشد انتخاب رندانۀ مصدق است كه بازرگان را به رياست سازمان آب تهران گماشت تا هم در زمينۀ درسى كه خوانده بود (ترموديناميك) فعال باشد و هم مؤمنان را قانع كند آب لوله از مصاديق كـُر است زيرا منبع آن بيش از چند ده وجب طول و عرض و عمق دارد...

هر سه شخصيت مورد بحث اين نوشتۀ استثنائاً عامه‏فهم ِ آدميت[ بازرگان، آل احمد، فرديد]، عوام‏گرا بودند (غيبت على شريعتى كمى عجيب است). هم آل‏احمد و هم فرديد خرافات سياسى رايج در ميان عوام را مى‏گرفتند، چند جملۀ قصار و فاكت مربوط و نامربوط سر هم مى‏كردند و به مخاطب بغض‏درگلو و اشك‏درچشم ِِ اهل دانشگاه اطمينان مى‏دادند درست فكر مى‏كند: نفت ايران نقطۀ ثقل دنيا، فرهنگ ايران مايۀ حسد كل غرب، و لاجرم اين سرزمين آماج توطئه‏هاى دشمنان است.

بازرگان هم تاريخ را نوعى قصۀ كلثوم‏ننه مى‏ديد اما تا آن حد لى‏لى به لالاى عوام نمى‏گذاشت و مى‏كوشيد اسلام به روايت دانشكدۀ فنى را جانشين اسلام به روايت بازارـ حوزه كند. شكستي غمبار خورد و در دهۀ آخر عمر معتقد شده بود دين شايد بتواند براى آخرت بشر مفيد باشد.

محمد قائد، مقاله ی سينيور ف. اومانيته

No comments: