4/09/2006

افق روشن

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
ومهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت:
روزی که کمترین سرود بوسه است
وهر انسان
برای هر انسان
برادریست.
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ئیست
وقلب
برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو برای آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست وجوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه ئی ست
تا کمترین سرود بوسه باشد.
روزی که تو بیائی، برای همیشه بیائی
ومهربانی با زیبائی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوتر هایمان دانه بریزیم...
ومن آن روز راانتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر نباشم.

احمد شاملو

No comments: