امروز روز جهاني کورش کبير است. بهمين مناسبت منشور او را در پي مي آورم و همين طور کارنامه ديگر شاهانِ کمابيش معاصر با او تا دانسته شود که بدي و شرارت هميشه در جهان وجود داشته همانگونه که رحم و شفقت و تساهل:
اينک که به ياري مزدا تاج سلطنت ايران و بابل و کشورهاي جهات اربعه را بر سر گذاشته ام اعلام ميکنم که تا روزي که زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من ميدهد دين و آيين و رسوم ملتهايي که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زير دستان من دين و آيين و رسوم ملتهايي که من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار دهند يا به آنها توهين نمايند.
*
من که امروز تاج سلطنت را بر سر نهاده ام تا روزي که زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من ميدهد هرگز سلطنت خود را به هيچ ملتي تحميل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت قبول کند يا نکند و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند، من براي سلطنت بر آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد.
*
من تا روزي که پادشاه ايران هستم نخواهم گذاشت کسي به ديگري ظلم کند و اگر شخصي مظلوم واقع شد، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.
*
من تا روزي که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غيرمنقول يا منقول ديگري را به زور يا به هر نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال تصرف نمايند و من تا روزي که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصي ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد، وي را به کار وادارد.
*
من امروز اعلام ميکنم که که هرکسي آزاد است که هر ديني را که ميل دارد بپرستد و در هر نقطه که ميل دارد سکونت کند مشروط بر اينکه در آنجا حق کسي را غصب ننمايد و هر شغل را که ميل دارد پيش بگيرد و مال خود رابه هر نحو که مايل است به مصرف برساند مشروط بر اينکه لطمه به حقوق ديگران نزند.
*
من اعلام ميکنم که هرکس مسئول اعمال خود ميباشد و هيچ کس را نبايد به مناسبت تقصيري که يکي از خويشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و برعکس به کل ممنوع است و اگر يک فرد از خانواده يا طايفه اي مرتکب تقصير ميشود فقط مقصر بايد مجازات گردد نه ديگران.
*
من تا روزي که به ياري مزدا زنده هستم و سلطنت ميکنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنيز بفروشند و حکام و زيردستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموريت خود مانع از خريد و فروش مردان و زنان به عنوان غلام و کنيز بشوند و رسم بردگي بايد به کلي از جهان برافتد.
*
از مزدا خواهانم که مرا در راه اجراي تعهداتي که نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالک اربعه به عهده گرفته ام موفق گرداند.
آسور نازيربال پادشاه آسور در سال 884 ق.م ميگويد:
بفرموده آشوذ وايشتار خدايان يزرگ که حاميان من هستند با لشکريان و ارابه هاي جنگي خود به شهر گينابو حمله بردم و آن را به ضرب يک شست تصرف کردم. ششصد نفر از جنگيان دشمن را بي درنگ سر بريدم. سه هزاراسير را زنده زنده طعمه آتش ساختم و حتي يک نفر را باقي نگذاشتتم تا به گروگاني رود.
حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به ديوار شهر آويختم و از آنجا به شهر طلا روان شدم. مردم اين شهر از در عجز و الحاح در نيامدند و تسليم من نشدند. لاجرم به شهرشان يورش بردم و آن را گشودم. سه هزار نفر را از دم تيغ گذراندم بسياري ديگر را در آتش کباب کردم. اسراي بيشمار را دست و انگشت و گوش و بيني بريدم و هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بيرون کشيدم. از اجساد کشتگان پشته ها ساختم و سرهاي بريده را بر تاکهاي شهر آويختم.
در کتيبه آسور بانيپال (سال645 ق.م)ميخوانيم:
خاک شهر شوستان و شهر داکتو و شهرهاي ديگر را به آشور کشيدم. در مدت يک ماه و يک روز کشور ايلام را با تمامي عرض آن جارو کردم. اين مملکت را از عبور حشم و از نغمات موسيقي بي نصيب ساختم. به درندگان و ماران و جانوران کوير اجازه دادم که آنها را سراسر فراگيرد.
نبوکد نصر پادشاه بابل(سال 556 ق.م) در کتيبه اش چنين نوشته است:
فرمان دادم که صدهزار چشم در آورند و صدهزار قلم پا را بشکنند. با دست خودم چشم فرمانده دشمن را در آوردم. هزاران پسر و دختررا زنده زنده در آتش سوزاندم. خانه را چنان کوفتم که ديگر بانگ زنده اي از آن برنخيزد.
2 comments:
خيلي جالب بود.
چه شقاوتي! ميدونم كه از اين نمونه ها در تاريخ زياد بوده ولي وقتي در كتيبه اي به زبان خودشان اينطور روايت مي شه انگار وحشتناك تر به نظر مياد.
اينا رو از كدوم منبع آوردي؟
واقعاً عالی بود نکته ای که مریم گفته هم جالبه. باید توجه داشت که از نظر خودشون این کارا عین خوبی و حق مسلمشون بوده کما اینکه مستبدین افراطی امروز هم تمام جنایات خودشون رو خیر مطلق و عامل پاکی جامعه میدونن ولی این کتیبه ها به خوبی نشون میده که تاریخ در آینده چه قضاوتی در مورد اینا خواهد کرد
Post a Comment