ديدار تو حل مشکلاتست
صبر از تو خلاف ممکناتست
ديباچه صورت بديعت
عنوان کمال حسن ذاتست
لبهاي تو خضر اگر بديدي
گفتي لب چشمه حياتست
بر کوزه آب نه دهانت
بردار که کوزه نباتست
ترسم تو به سحر غمزه يک روز
دعوي بکني که معجزاتست
زهر از قبل تو نوشدارو
فحش از دهن تو طيباتست
چون روي تو صورتي نديدم
در شهر که مبطل صلاتست
عهد تو و توبه من از عشق
ميبينم و هر دو بيثباتست
آخر نگهي به سوي ما کن
کاين دولت حسن را زکاتست
چون تشنه بسوخت در بيابان
چه فايده گر جهان فراتست
سعدي غم نيستي ندارد
جان دادن عاشقان نجاتست
5 comments:
مرسی فکر کنم سالروز سعدی باشه نه؟
علی شنیدم داری بر می گردی شیراز !
مرا خود با تو چيزي در ميان هست
وگرنه روي زيبا در جهان هست
وجودي دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
مبر ظن كز سرم سوداي عشقت
رود تا، بر زمينم استخوان هست
اگر پيشم نشيني، دل نشاني
و گر غايب شوي، در دل نشان هست
به گفتن راست نايد شرح حسنت
و ليكن گفت خواهم تا زبان هست
ندانم قامت است آن يا قيامت
گرمي گويد چنين سرو روان هست؟
توان گفتن به مه ماني، ولي ماه
نپندارم چنين شيرين دهان هست
به جز پيشت نخواهم سر نهادن
اگر بالين نباشد، آستان هست
برو- سعدي ! كه كوي وصل جانان
نه بازاريست كانجا قدر جان هست
((سعدي))
آره علی جان روزی سعدیه اول اردیبهشت ماه جلالی بلبل گوینده بر منابر قضبان
بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی. همچو عرق بر عذار شاهد غضبان
اول دیباچه گلستان هستش
نمیدونم فلسفه اینکه یک نفر وبلاگی درست کنه و فقط اشعار شعرا را بنویسه چیه شاید بخوان اینجوری پز روشنفکری بدهند !!!
Post a Comment