در هر سالي سه روز قدغن مي شد حسب الامر والايش[شاه سلطان حسين] ، که از همه خانه هاي شهر اصفهان مرد بيرون نيايد و نازنينان طناز و زنان ماهروي پر ناز و دختران گل رخسار سروبالاي سمن بر و لعبتان سيم اندام بلورين غبغب کرشمه سنج عشوه گر با کمال آراستگي در بازارها، بر سر دکانها و بساط شوهران بيايند و بنشينند... و آن سلطان جمشيد نشان با پانصد نفر زنان ماه طلعت پري سيماي خود و چهارهزار و پانصد کنيزک و خدمتکار ماهروي مشکين موي دلربا و صد خواجه سفيد و صد خواجه سياه محرمان حريم پادشاهي به تماشاي بازارها و کاوانسراها و قيصره با تبختر و جاه و جلال تشريف مي آوردند و با آن زنان و دختران بر دکانها و حجره ها و بساط ها با ناز و غمزه نشسته و همه را منتفع مي نمودند و از حسن جمال ماهرويان و مشکين مويان... تمتعها مي برد. هر زني و دختري را که آن فخر ملوک مي پسنديد و تحسين مي فرمود اگر آن زن شوهردار بود و اين خبر به شوهرش مي رسيد، آن زن را شوهر طلاق مي گفت و پيشکش آن زبده ملوک مي نمود و آن افتخار تاجداران آن جميله را به قانون شرع انور تصرف مي نمود و او را با احسان و انعام باز به طريقه شرع انور مرخص مي فرمود و باز به قاعده منهاج مستقيم به خانه شوهر خود مي رفت و همچنين اگر دختر جميله را به خوبي وصف مي فرمود، چنين مي نمودند.
رستم التواريخ
4 comments:
eivalll.adam padeshahi ham bekone mesle in padeshahan.na mesle mohamad reza ke az tars, bayad miraft khoone khali mikharid va dozdaki in varo oun var miraft!!!
ببخشيد شما؟
البته آخر و عاقبت شاه سلطان حسین خیلی هم تعریفی نیست. ای کاش کسی بود از احوالات درونی زنان اینجور حرامسراها مینوشت. آمال عشقی و جنسیشون و ... این چیزا
فکر نکنم اونها هم خيلی تعريفی باشه. ناگفته پيداست
Post a Comment