1/20/2008

اما بهم رسيدن

آخرين مرد زندگيت نيستم
آخرين شعرم
با آب طلا
آويخته بر سينه هات
آخرين پيامبر
كه مردم را
به بهشت تازه پشت مژه هات
دعوت مي كند
بين ما بيست و دو سال است
اما بهم رسيدن لبهامان
سال و ماه را كنار مي زند
و شيشه عمر را مي شكند

نزار قبانی، ترجمه هومن عزيزي و رضا عامري

No comments: